آن شب، در وسط قسمت اصلی برنامه، سیم نازک اول (می) پاره شد! نیکولو وانمود کرد ناراحت شده و شرمنده... نواختن را اما ادامه داد، با سه سیم به جای چهار. آن گاه که سیم دوم (لا) هم پاره شد چند دقیقه بعد، همه حاضران در کنسرت فهمیدند داستان چیست!... روزنامههای صبح نوشتند، در کنسرت دیشب ویولنیست جوان نیکولو پاگانینی، تم و واریاسیون اول را با چهار سیم زد، واریاسیون دوم را با سه سیم ادامه داد و واریاسیونهای بعدی را با دو و بعد یک سیم نواخت. تنها کسی میتواند گوی سبقت ازو برباید که قادر باشد بدون سیم بنوازد
گفته میشد که ویولنیست ایتالیایی قرن نوزدهم را شیطان یاری میداد در نواختن! و گفته میشود صدای خنده شیطان در کاپریس سیزدهم از بیست وچهار کاپریس او شنیده میشود
نیکولو پاگانینی در بیست وهفتم اکتبر 1782 در جنوا زاده شد. سومین بود از شش فرزند آنتونیو و ترزا. آنتونیو سوداگری بود ناموفق. سعی میکرد با نواختن ماندولین کمک خرجی کسب کند. نیکولو پنج ساله که شد، شروع کرد به فراگیری ماندولین نوازی از پدر. دو سال بعد به ویولن تغییر ساز داد. نبوغ پسرک در موسیقی توجه اطرافیان را جلب کرد و گسترش یافت، چنان که چندین بورس تحصیلی برایش به ارمغان آورد
پاگانینی جوان مدتی با مدرسان محلی، جیوانی سروتو و جیاکومو کوستا کار کرد، ولی پیشرفتش بیشتر و سریعتر از آن بود که این معلمان بتوانند ادامه دهند. پس جامهدان بست و با پدر عازم پارما شد تا ببیند نظر آلساندرو رولا چیست. رولا که سازش را شنید بیدرنگش به فردیناندو پائر معرفی کرد که استاد خود رولا بود. بیدرنگ نه، ولی دیری نپایید که پائر هم به گاسپارو گیرتی سپردش، که استاد پائر بود. تلمذ نزد این دو استاد طولانی نبود، ولی اثرگذار بود بر سبک پاگانینی، به خصوص در حیطه آهنگسازی
هجده ساله که شد، عنوان ویولونیست اول جمهوری لوکا در شمال ایتالیا به او تفویض شد، ولی عمده درآمدش از کنسرتهای آزاد حاصل میشد. در این دوره، شهرت پاگانینی جوان فقط به سبب ویولن نوازی نبود، بیشتر در قمار و روابط بیشمار با دوشیزگان و بانوان انگشتنما بود. در 1805 که لوکا ضمیمه فرانسه بناپارتی شد، و حکمرانی آن به الیزا، خواهر ناپلئون رسید، پاگانینی ویولنیست دربار الیزا شد و همزمان تعلیم فلیکس، همسر الیزا را بر عهده گرفت. دو سال بعد الیزا عنوان گراندوشس توسکانی دریافت کرد و به فلورانس نقل مکان کرد. پاگانینی هم با دربار همراه شد در این سفر، ولی در 1809 گراندوشس را ترک کرد تا باز به حرفه آزادش بازگردد
چند سال بعد از آن صرف تورهایی شد در دور و اطراف پارما و جنوا. حالا دیگر نوازنده جوان در منطقه شناخته شده بود، ولی هنوز تا تصرف هنری اروپا راهی دراز در پیش داشت.اولین نقطه عطف، کنسرت اسکالای میلان بود در سال 1813 با موفقیتی کم نظیر. شهرت پاگانینی در وین، لندن و پاریس هم فراگیر شد. همه جا نقدهای هنری منحصر شد به قابلیتهای تکنیکی پاگانینی، هم در اجرای آثار خودش که بیشتر کنسرتو بود، و هم در نواختن کارهای بزرگان متقدم از قبیل ویوتی و کرویتزر
ساز محبوب پاگانینی کانن بود که آنتونیو گوارنری در 1742 ساخته بود. کانن (توپ جنگی) میخواندش چرا که صدایی پرقدرت داشت و رزنانسی انفجاری، به تعبیر پاگانینی. قوس خرک را تا حد امکان کم میکرد تا سیمها تقریبا روی یک صفحه مسطح باشند و کشیدن آرشه روی سه سیم و حتی گاهی چهار سیم همزمان امکان پذیر شود. کانن هم اکنون در نمایشگاهی در شهر جنوا در معرض دید عموم است. مراقب ساز، ماهی یک بار آن را از محفظه بیرون میآورد و دقایقی مینوازد. گاهی، به ندرت، به بزرگترین بزرگان هر دوره هم امانت داده میشود
در سال 1833 در پاریس که بود، به برلیوز سفارشی داد برای ساختن یک کنسرتو ویولا. برلیوز هم برایش هارولد در ایتالیا را تصنیف کرد، ولی پاگانینی هرگز اجرایش نکرد. دیری نگذشت که سلامت پاگانینی به مخاطره افتاد، بر اثر مسمومیت از جیوه. آن زمان از ترکیبات جیوه برای مداوای سیفیلیس استفاده میشد. از اوج به زیر کشیده شد آهنگساز و ویولنیست نابغه، ناگزیر دست از ساز کشید. بیست وهفتم ماه مه بود آن سال 1840 که در نیس درگذشت. ماترکی ماند ازو شامل تعدادی سونات و کاپریس، شش کنسرتو ویولن، تعدادی کوارتت زهی و آثاری برای گیتار
گفته میشد که ویولنیست ایتالیایی قرن نوزدهم را شیطان یاری میداد در نواختن! و گفته میشود صدای خنده شیطان در کاپریس سیزدهم از بیست وچهار کاپریس او شنیده میشود
نیکولو پاگانینی در بیست وهفتم اکتبر 1782 در جنوا زاده شد. سومین بود از شش فرزند آنتونیو و ترزا. آنتونیو سوداگری بود ناموفق. سعی میکرد با نواختن ماندولین کمک خرجی کسب کند. نیکولو پنج ساله که شد، شروع کرد به فراگیری ماندولین نوازی از پدر. دو سال بعد به ویولن تغییر ساز داد. نبوغ پسرک در موسیقی توجه اطرافیان را جلب کرد و گسترش یافت، چنان که چندین بورس تحصیلی برایش به ارمغان آورد
پاگانینی جوان مدتی با مدرسان محلی، جیوانی سروتو و جیاکومو کوستا کار کرد، ولی پیشرفتش بیشتر و سریعتر از آن بود که این معلمان بتوانند ادامه دهند. پس جامهدان بست و با پدر عازم پارما شد تا ببیند نظر آلساندرو رولا چیست. رولا که سازش را شنید بیدرنگش به فردیناندو پائر معرفی کرد که استاد خود رولا بود. بیدرنگ نه، ولی دیری نپایید که پائر هم به گاسپارو گیرتی سپردش، که استاد پائر بود. تلمذ نزد این دو استاد طولانی نبود، ولی اثرگذار بود بر سبک پاگانینی، به خصوص در حیطه آهنگسازی
هجده ساله که شد، عنوان ویولونیست اول جمهوری لوکا در شمال ایتالیا به او تفویض شد، ولی عمده درآمدش از کنسرتهای آزاد حاصل میشد. در این دوره، شهرت پاگانینی جوان فقط به سبب ویولن نوازی نبود، بیشتر در قمار و روابط بیشمار با دوشیزگان و بانوان انگشتنما بود. در 1805 که لوکا ضمیمه فرانسه بناپارتی شد، و حکمرانی آن به الیزا، خواهر ناپلئون رسید، پاگانینی ویولنیست دربار الیزا شد و همزمان تعلیم فلیکس، همسر الیزا را بر عهده گرفت. دو سال بعد الیزا عنوان گراندوشس توسکانی دریافت کرد و به فلورانس نقل مکان کرد. پاگانینی هم با دربار همراه شد در این سفر، ولی در 1809 گراندوشس را ترک کرد تا باز به حرفه آزادش بازگردد
چند سال بعد از آن صرف تورهایی شد در دور و اطراف پارما و جنوا. حالا دیگر نوازنده جوان در منطقه شناخته شده بود، ولی هنوز تا تصرف هنری اروپا راهی دراز در پیش داشت.اولین نقطه عطف، کنسرت اسکالای میلان بود در سال 1813 با موفقیتی کم نظیر. شهرت پاگانینی در وین، لندن و پاریس هم فراگیر شد. همه جا نقدهای هنری منحصر شد به قابلیتهای تکنیکی پاگانینی، هم در اجرای آثار خودش که بیشتر کنسرتو بود، و هم در نواختن کارهای بزرگان متقدم از قبیل ویوتی و کرویتزر
ساز محبوب پاگانینی کانن بود که آنتونیو گوارنری در 1742 ساخته بود. کانن (توپ جنگی) میخواندش چرا که صدایی پرقدرت داشت و رزنانسی انفجاری، به تعبیر پاگانینی. قوس خرک را تا حد امکان کم میکرد تا سیمها تقریبا روی یک صفحه مسطح باشند و کشیدن آرشه روی سه سیم و حتی گاهی چهار سیم همزمان امکان پذیر شود. کانن هم اکنون در نمایشگاهی در شهر جنوا در معرض دید عموم است. مراقب ساز، ماهی یک بار آن را از محفظه بیرون میآورد و دقایقی مینوازد. گاهی، به ندرت، به بزرگترین بزرگان هر دوره هم امانت داده میشود
در سال 1833 در پاریس که بود، به برلیوز سفارشی داد برای ساختن یک کنسرتو ویولا. برلیوز هم برایش هارولد در ایتالیا را تصنیف کرد، ولی پاگانینی هرگز اجرایش نکرد. دیری نگذشت که سلامت پاگانینی به مخاطره افتاد، بر اثر مسمومیت از جیوه. آن زمان از ترکیبات جیوه برای مداوای سیفیلیس استفاده میشد. از اوج به زیر کشیده شد آهنگساز و ویولنیست نابغه، ناگزیر دست از ساز کشید. بیست وهفتم ماه مه بود آن سال 1840 که در نیس درگذشت. ماترکی ماند ازو شامل تعدادی سونات و کاپریس، شش کنسرتو ویولن، تعدادی کوارتت زهی و آثاری برای گیتار
پاگانینی در زمان حیات هرگز پارتهای ویولن کنسرتوهایش را منتشر نکرد. پارتیسیون ارکستر را ارائه میداد، و پارت سولو را خود بیتمرین اجرا میکرد. بعد از فوت، دو کنسرتوی اول و دوم را بازماندگانش انتشار دادند و بعد از آن الباقی را به تدریج منتشر کردند. اکنون شش کنسرتوی او موجود است، هر چند دو کنسرتوی آخر ارکستراسیون ندارند. در اجرای کامل شش کنسرتو توسط سالواتوره آکاردو، فدریکو مومپلیو تصنیف و تنظیم پارت ارکستر را بر عهده گرفته است
پاگانینی نقطه عطف است در ویولن نوازی. او را غالبا "پدیده" میدانند و میخوانند. تکنیکهای او، جز چند مورد خاص خودش، قبل از او هم شناخته شده بودند، ولی ویولنیستهای هم عصر و پیش از او بیشتر بر استخدام تکنیکهای دست راست (آرشه کشی) تمرکز داشتند
آرکانجلو کورلی پیشتاز بود در ارتقای ویولن از سازی صرفا ارکستری به سازی با قابلیت تکنوازی. کمی بعد باخ هم در سوناتها و پارتیتاهای سهگانه (جمعا 6 قطعه) امکانات پولیفونیک ویولن را نشان داد. سرانجام ویوالدی و تارتینی در آهنگهاشان از حداکثر تواناییهای ویولن و ویولنیست استفاده کردند. پیشرفت عالی بود در این دوره، ولی کند، و قطعا ناکافی
اولین بار پیترو لوکاتلی در 24 کاپریس خود از امکانات تکنیکی ویولن استفاده کرد، ولی در آن زمان این کاپریسها از فرط سختی غیر قابل اجرا تشخیص داده شدند. استفاده از هارمونیکها و پیتزیکاتوی چپ هم اولین بار در آثار اوگوست دوراند دیده میشود. بنابراین، شاید پاگانینی اولین نفر نباشد در ابداع این تکنیکها، ولی بیشک نخستین است در استفاده و اجرای وسیع و بینقص آنها. بعد از او، تنها یواخیم و ایسایی توانستند کار پاگانینی را ادامه دهند، حدود پنجاه سال بعد
وجه دیگر تکنیکی در کار پاگانینی انعطافپذیری و بلندی فوق عادی انگشتهایش بوده است. روایتی مستند است، و نه افسانهای، که میتوانست روی چهار سیم بدون تغییر پوزیسیون (جای دست چپ) سه اکتاو را بگیرد. هنوز هم محال است این! گفته شده شاید این توانایی خارق عادت، در واقع سندرم مارفان بوده که در آن بافتهای رباط عادی نیستند، نتیجه آن که نشانههایی چون قد بلند و انگشتان بلند و باریک در بیمار بروز میکند
اما اثر پاگانینی بر آهنگسازی... فقط نوازندگی ویولن نبود که با پاگانینی دگرگون شد، تصنیف موسیقی ویولن هم چنین بود. جوان که بود پاگانینی، به راحتی صداهای طبیعی، خارج از حیطه موسیقی را با سازش تقلید میکرد، مثل آواز پرندگان و بعضی صداهای طبیعی بدن انسان! اما به رغم زیبایی و رنگامیزی عالی تصنیفاتش، گفته میشود موسیقی پاگانینی پولیفونیک واقعی نیست. بیشتر اوژن ایسایی تاکید دارد در این قسمت، میگوید پارتهای همراهی در موسیقی پاگانینی تک صدایی هستند، گویی گیتاری میتواند این نقش را ایفا کند. هر چه بود، هرچه هست، صداهایی که پاگانینی از ویولن گرفت و رواج داد، پیش ازو وجود نداشت
به علاوه حقههایی هم داشت در نوازندگی که خاص خودش بود! معمولترین آنها، سیمهایش را نیم پرده زیرتر کوک میکرد تا صدای سازش تیزتر یا برجسته تر از ارکستر شود(1)، ولی ناگزیر تنالیته سولو را هم تغییر میداد تا صدای سولو و توتی یکسان شود. مثلا کنسرتوی اول را که ارکستر در رماژور میزد، سولو در می بمل ماژور اجرا میکرد با کوک نیم پرده زیرتر. البته تکنیکهایی از قبیل هارمونیکها (فلاژوله)، دبل کوردها و پیتزیکاتوی چپ و راست، همین طور آکوردهای با فاصله دهم، که گرفتنش برای انگشتهای کوتاه غیرممکن است، سلاحهایی بود که برای جذب بیشتر شنوندهها به کار میبرد
بعضی آثار پاگانینی الهام بخش بسیاری از آهنگسازان نخبه بعدی هم بودهاند. فرانس لیست، یوهانس برامس و راخمانینوف، حتی مدرنترهایی چون اندرو لوید وبر از این جملهاند، که واریوسیونهایی باارزش بر آثاری از قبیل کامپانلا، موومان سوم کنسرتوی دوم، و به خصوص کاپریس لامینور نمره 24 نوشتهاند
موسیقی پاگانینی زیباست بیتردید. گاهی تصور میشود آثار او فقط برای زورآزمایی ویولنیستها خوب است و لاغیر، چنین نیست. سوای تکنیکهای نوازندگی، هر لحظه میتوان از شنیدن کنسرتوهای پاگانینی لذت برد. حتی کاپریسها که بیشتر از کنسرتوها تکنیکی محض هستند، در دست معدودی از نوازندگان کمنظیر مثل مارکوف زیبا میشوند. چه جادویی در آن است؟ نمیدانم
اجرای مارکوف را از کاپریس سیزدهم، خنده شیطان ببینید، یا بشنوید در واقع
اولین بار پیترو لوکاتلی در 24 کاپریس خود از امکانات تکنیکی ویولن استفاده کرد، ولی در آن زمان این کاپریسها از فرط سختی غیر قابل اجرا تشخیص داده شدند. استفاده از هارمونیکها و پیتزیکاتوی چپ هم اولین بار در آثار اوگوست دوراند دیده میشود. بنابراین، شاید پاگانینی اولین نفر نباشد در ابداع این تکنیکها، ولی بیشک نخستین است در استفاده و اجرای وسیع و بینقص آنها. بعد از او، تنها یواخیم و ایسایی توانستند کار پاگانینی را ادامه دهند، حدود پنجاه سال بعد
وجه دیگر تکنیکی در کار پاگانینی انعطافپذیری و بلندی فوق عادی انگشتهایش بوده است. روایتی مستند است، و نه افسانهای، که میتوانست روی چهار سیم بدون تغییر پوزیسیون (جای دست چپ) سه اکتاو را بگیرد. هنوز هم محال است این! گفته شده شاید این توانایی خارق عادت، در واقع سندرم مارفان بوده که در آن بافتهای رباط عادی نیستند، نتیجه آن که نشانههایی چون قد بلند و انگشتان بلند و باریک در بیمار بروز میکند
اما اثر پاگانینی بر آهنگسازی... فقط نوازندگی ویولن نبود که با پاگانینی دگرگون شد، تصنیف موسیقی ویولن هم چنین بود. جوان که بود پاگانینی، به راحتی صداهای طبیعی، خارج از حیطه موسیقی را با سازش تقلید میکرد، مثل آواز پرندگان و بعضی صداهای طبیعی بدن انسان! اما به رغم زیبایی و رنگامیزی عالی تصنیفاتش، گفته میشود موسیقی پاگانینی پولیفونیک واقعی نیست. بیشتر اوژن ایسایی تاکید دارد در این قسمت، میگوید پارتهای همراهی در موسیقی پاگانینی تک صدایی هستند، گویی گیتاری میتواند این نقش را ایفا کند. هر چه بود، هرچه هست، صداهایی که پاگانینی از ویولن گرفت و رواج داد، پیش ازو وجود نداشت
به علاوه حقههایی هم داشت در نوازندگی که خاص خودش بود! معمولترین آنها، سیمهایش را نیم پرده زیرتر کوک میکرد تا صدای سازش تیزتر یا برجسته تر از ارکستر شود(1)، ولی ناگزیر تنالیته سولو را هم تغییر میداد تا صدای سولو و توتی یکسان شود. مثلا کنسرتوی اول را که ارکستر در رماژور میزد، سولو در می بمل ماژور اجرا میکرد با کوک نیم پرده زیرتر. البته تکنیکهایی از قبیل هارمونیکها (فلاژوله)، دبل کوردها و پیتزیکاتوی چپ و راست، همین طور آکوردهای با فاصله دهم، که گرفتنش برای انگشتهای کوتاه غیرممکن است، سلاحهایی بود که برای جذب بیشتر شنوندهها به کار میبرد
بعضی آثار پاگانینی الهام بخش بسیاری از آهنگسازان نخبه بعدی هم بودهاند. فرانس لیست، یوهانس برامس و راخمانینوف، حتی مدرنترهایی چون اندرو لوید وبر از این جملهاند، که واریوسیونهایی باارزش بر آثاری از قبیل کامپانلا، موومان سوم کنسرتوی دوم، و به خصوص کاپریس لامینور نمره 24 نوشتهاند
موسیقی پاگانینی زیباست بیتردید. گاهی تصور میشود آثار او فقط برای زورآزمایی ویولنیستها خوب است و لاغیر، چنین نیست. سوای تکنیکهای نوازندگی، هر لحظه میتوان از شنیدن کنسرتوهای پاگانینی لذت برد. حتی کاپریسها که بیشتر از کنسرتوها تکنیکی محض هستند، در دست معدودی از نوازندگان کمنظیر مثل مارکوف زیبا میشوند. چه جادویی در آن است؟ نمیدانم
اجرای مارکوف را از کاپریس سیزدهم، خنده شیطان ببینید، یا بشنوید در واقع
توضیح (1) درست برعکس ویولن نوازان موسیقی سنتی که اگر همراهی در کار نباشد، نیم تا حتی یک پرده بمتر کوک میکنند تا جیغ ساز کم شود. و البته بسته به دستگاه یا آواز هم کوکها را تغییر میدهند تا سیم دست باز مجاور تونیک شود و بتوان بی انگشت گذاری از آن آکورد گرفت. مثلا در دشتی می، کوک را می-لا-می-لا میگیرند
اگر مایلید نسخه بزرگتر ویدیو را داشته باشید لطفا با ایمیل به من اطلاع دهید، برایتان میفرستم. اندازه نسخه بزرگ 4.90 مگابایت است
بسیار سپاسگذار از زحماتت، مطلب پر محتوا، کامل و زیبایی بود. خسته نباشی فاریای عزیز.
پاسخحذف