مرداد ۲۴، ۱۳۸۶

فرهنگ پارسی

اخیرا فرهنگی دریافت کردم با عنوان "فرهنگ کوچک واژه‌های بیگانه و برابر پارسی آنها" به کوشش پایگاه اینترنتی ایرانیان بلژیک. در نخستین صفحه فرهنگ 22 صفحه‌ای چنین آمده که آنچه فرهنگ ما را زنده نگاه داشته زبان مادری است (ناگزیر از قدری ویرایش در نوشته شده‌ام) پس تلاش کنیم زبان مادری خود را پاس داریم و تا می‌توانیم از واژه‌های زبان خودمان بهره ببریم و با آنها گفت وگو کنیم و بنویسیم. چرا از به‌کار بردن واژه‌های زبان خود که سرمایه فرهنگی ماست سربلند نباشیم؟ آیا زبان پارسی مایه شرمساری ایرانیان است یا دستاویز سربلندی ما؟ ای ایرانی! پارسی بگو و پارسی را پاس بدار! زبان مادری ما چون گنجینه‌ای است که از هزاران سال پیش با گذر از جنگها و کشتارها و درازای سده‌ها به دست من و شما رسیده و مایه سربلندی ماست. بیایید پارسی را پاس بداریم

یادم به سی و چند سال پیش افتاد، استادی داشتیم در درس مصالح ساختمانی، از استادان شهیر رشته ما. از دو ساعت درس یک ساعت و سه ربع از سیاست و اقتصاد و خدمات رضا شاه می‌گفت و چند دقیقه‌ای از آجر و سیمان و گچ و آهک. رحمت بر او باد که دستش کوتاه شده از دنیا، از معلمانی بود که فریب می‌دهند شاگرد را. توضیح می‌دهم. اولین بار بیشینه و کمینه را به جای ماکزیمم و مینیمم در کتاب و جزوه ایشان دیدم و در گفتار ایشان شنیدم. اعتقادی محکم داشت که هنر نزد ایرانیان است فقط. یک بار به ساعت سیکوی یک هم‌کلاسی اشاره کرد و پرسید چند خریده‌ای پسرجان. گفت ششصد تومان مثلا. گفت دوزار فولاد برده و یک قران شیشه، چرا خودت نمی‌سازی پسر؟! جزوه‌ای داشت چند صفحه‌ای که درآن ثابت می‌کرد حمله یک کرور ایرانی به یونان در دوره خشایارشا دروغ است که اگر چنین بود پانصد هزار سرباز روزی چقدر مواد زائد دفع می‌کردند و سراسر یونان را آلوده می‌کردند، لذا شکست آنان هم به طریق اولی دروغ است. ای جوانی، چه شوری در سر می‌پرورانی! باور و کیف می‌کردیم. تا روزی که گفت نتهای دو- ر- می هم ایرانیان اختراع کرده‌اند! با دو کلاس سوادی که داشتم در موسیقی، این دیگر شوخی بردار نبود. جرقه‌ای زد که پس هر آنچه تا حال گفته حضرت استادی چنین بی‌مایه بوده به یقین. وه که یک جرقه چه آتشی به جان می‌اندازد. برگشتم به عقب، گیرم دوزار فولاد در آن ساعت بود و یک قران شیشه، دستمزد چه، تکنولوژی و طراحی و فکر چه قیمتی دارد، و حمل چه طور؟ آن داستان تنگه یونانی لطیفه بود یا پشت هم اندازی یا تحقیق علمی که چنان شیفته‌اش می‌شدیم

باری، این همه مقدمه کردم تا به فرهنگ پارسی برسیم. می‌پذیرم که فرهنگ را زبان مادری زنده نگه داشته، هر چند تنها عامل نیست، یکی از دههاست. سؤال این است، زبان مادری چیست؟ آن که از مادر آموخته‌ایم و از یک سالگی راحت و بدون ترس از این که ریشه هر واژه چیست گفته‌ایم، یا این که فرهنگی همراه داشته باشیم و در هر کلمه سره و ناسره را با تعصب کورانه بکاویم؟ تفاوتی می‌گویند هست بین ادیب و زبان‌شناس، که این دومی بیشتر به تحول و پویایی زبان باور دارد. زبان با زمان پیش می‌رود و بر دست استفاده کننده غربال می‌شود، نه با حکمهای غلیظ و شدید. همان قدر که مهندسان در سر کار رایانه نمی‌گویند، مردم در کوی و برزن پارسی نمی‌گویند، زور بر نمی‌دارد. فارسی محترم است بر ایرانی، و پاس داشته است و معزز است، نیاز به صدبار جریمه نوشتن نیست که پاس بداریمش

اما فارغ از اصل اصیل مذکور، که بی‌نیازم می‌کند از این فرهنگ، جز در کاری تحقیقی محض، چند مدخل را در وارسی سریع آن دیدم که یادداشت برداشتم، اگر اصولا بتوان فرهنگ و مدخل نام نهاد بر اینها

احدی = هیچ کسی
احد کس است و احدی کسی، نه هیچ کسی. به احدی نگو، یعنی به کسی نگو

اختراع = نوآوری
نوآوری اصلا بار معنایی اختراع ندارد. مرسوم است طفلکان محصل ایرانی در لحظه ورود خدایگان آموزگار به کلاس برخیزند، به احترام یا از ترس، اگر معلمی بگوید برای من قیام نکنید نوآوری کرده، اختراع نکرده. به بیان ریاضی اختراع نوآوری است ولی نوآوری لزوما اختراع نیست

ارکستر = همنوازی
اول، همنوازی اسم مصدر است یعنی با هم نواختن، چطور می‌تواند ارکستر افاده کند. بعد، گیرم این درست، حالا ارکستر سنفونیک را چه بگوییم؟ ارکستر مجلسی را چه؟ کوارتت و دوئت چطور

استحکامات = سنگربندیها
باز هم سنگربندی اسم مصدر است، شاید بتوان استحکامات را معادل سنگرها دانست که در آن هم تردید دارم، ولی سنگربندیها بی‌تردید غلط است

پستچی = نامه‌رسان
بسیار خوب، قبول، با خود پست چه کنیم؟ وزارتخانه پست وتلگراف و تلفن را چه کنیم

تسکین = آرامش
کجا آرامش مفهوم تسکین دارد؟ یک تزریق دردم را تسکین می‌دهد ولی آرامشم در گرو آن نیست

تقرب = نزدیکی
اول، نزدیکی در فارسی متضمن مفهومی دیگر است. دوم، تقرب از نظر بار معنایی، و نه معادل گزینی عربی-فارسی، مورد قبول و نظر یار بودن است و به طور اخص حضرت باری

حرم‌ سرا = پرده سرا
هیچ شباهت بین این دو نیست. پرده سرا بیشتر فروشگاه پرده را متبادر می‌کند به ذهن. شاید در نظر واژه گزین پرده‌ای که بر سر در حرم آویخته و حاجبی بر آن نظارت داشته این خلط مبحث را باعث شده است

زنجان = زنگان
اسم خاص هم باید مشمول این جاگزینیها شود؟ در عجبم و در خوف که اسم حقیر هم با این شکل پاریا شود

صلوة = نماز
گیرم صلوة را نماز بگوییم، با کل خود نماز چه کنیم، بسم‌الله الرحمن الرحیم را چه بگوییم، اصلا، در اذان حی علی‌الصلوة را چه کنیم

قصیده = چکامه
غزل حکمی ندارد در این فرهنگ؟ و رباعی و مثنوی و ترجیع‌بند

وبلاگ = تارنگار
باز در حیرتم که حال با کامپیوتر چه کنیم؟ با اینترنت چطور

هذیان = چرند
طفلک بیماری که تب دارد چرند می‌گوید؟ برای فرهنگ نویسی کمترین کاری که می‌توان کرد رجوع به فرهنگهای دیگر است و اتخاذ سند برای فیش نویسی

علی‌ای‌حال، این فرهنگ را با فرمت پی‌دی‌اف می‌توانید از اینجا بردارید. بسیاری از مدخلها برای کار تحقیقی خالی از لطف نیست. داشتم فکر می‌کردم اگر در اتاقی ده ایرانی باشند ده سلیقه و ده قانون خواهند داشت، بی هیچ تلاش برای نزدیک کردن سلیقه‌ها. این است که در شهر خط‌کشی عابر، بدتر، آیین‌نامه عبور بی‌معنی است. و در گفتن و نوشتن حکم فرهنگستان، بدتر، خود فرهنگستان بی معنی است، چون اعضایش را نمی‌پسندیم، مگر خود عضو باشیم

۶ نظر:

  1. mordam az khande FfP jaan! tanze khoshnevisi dari behtar az nasr jeddit. be estelah "tongue in chick" ke moadel farsisho age peida koni khoobe. farhangnevisi va tarjome az zariftarin karaye sakht hast. ham lazem hast ke tasalot kamel be har do zaban bashe, va ham zerafat o derayat ar dark ma'na va karbord lefz. neshoondadi ke kar har kasi nist in honar. taze, mahak, sobaate zaban loghaat boomish nist, shayad gereftan va az khod kardan loghat bigane hast va sakhtan o karbord loghat jadid. oon chizi ke "flexibility" va adaptability" bashe. khodet tarjomash kon dige. bravo beharsoorat.
    Yamin.

    پاسخحذف
  2. صرف‌ نظر از محتوای نوشته‌هایتان - که خود توصیف جداگانه‌ای می‌طلبد - نکته‌سنجی‌های نهفته در آنها بسیار جالب توجه است.

    نمی‌دانم چرا در انواع رسمی و غیررسمی فرهنگ ایرانی‌ای که من در طول زندگی دیده‌ام، بی‌مایگان بسیار بیشتر مورد توجه واقع می‌شوند تا فرهیختگانی همچون شما.

    خوشحالم که هستید.

    پاسخحذف
  3. بابک عزیز، بسیار ممنونم برای کامنتهای پرمهرت، افسوس که دسترسی ندارم به ای‌میل شما تا بیشتر تشکر کنم. حتما می‌دانی که نظرهای مثبت چقدر خوشحال می‌کند نویسنده مطلب را. بازهم ممنون

    پاسخحذف
  4. گرامی دوست ناديده درودی گرم بر شما باد
    ناخواسته در جستجوهايم بدنبال واژه ای پارسی به نوشتار شما در باره ی نوشته ی خودم برخوردم، دنيای ما کوچک شده است اين روزها!

    آنچه گفته ايد بسيار ارزشمند و جاندار است ولی ارزش نوشته های خود را با بکار بردن برخی از واژه های پارسی می توان چند برابر نمود.

    در همان کتابچه که دريافت نموده ايد و ديدم که تک تک واژه ها را شمرده و خوانده ايد، نوشته شده که هدف از پالايش زبان نابود کردن چم (معنا) نيست ولی برای برخی از واژه های بيگانه برابری بسيار زيبا داريم که بسادگی می توان از آن سود جست و بدين روش زبان پارسی را زنده نگاه داشت.

    برای نمونه نوشتار خود را بدينگونه آغاز کرده ايد
    "اخیرا فرهنگی دریافت کردم با عنوان"
    می توان نوشت:
    بتازگی فرهنگی دريافت کردم به نام
    نمی دانم چه اندازه سخت است اين کار؟ شايد اندکی فشار به سلولهای خاکستری وارد کند؟ بی گمان ارزشش را دارد.

    با سپاس از تلاش شما انديشمند گرامی برای روشنگری و مهر ورزی تان
    آزاد

    پاسخحذف
  5. Farya jan,
    Thank you for forwarding your article.
    It is a fabulous idea and as you know,this idea has always
    been amongst us,Iranians but the problem has always been there too
    NOT SERIOUS FOLLOWERS"
    We all individually agree on the importance of practicing Persian language as purely
    as possible but in normal daily lives,what most of us do contradicts what we insist to be believing
    However,
    I personally believe that as parents(once we are parents) we have a very important role in
    upbringing our kids & encouraging them to treasure our culture (The positive parts
    and our language we inherited from our fathers.
    Definitely any step in this direction should be appreciated by all Iranians,now and
    by the future generations and on my part,I really do appreciate your contributions through out over 30 years that I have known you.
    Also a short note regarding that old professor. As you know I was pretty close to him and one of his many followers who had actually a few meetings with him at his
    place as a result of my especial interest in our history
    He was always saying,if you want to use a foreign nation as an example to follow
    choose Japanese people who although lost the war,with minimum material resources in their country,managed to produce (at the time) the cheapest products,using an advanced technology
    What I believe he meant by talking about the watch,was to make that student understand that if we used our brain,with all resources we have in our country
    we would not need to support the foreign manufacturers and Iranian importers,instead we could keep our wealth within
    the borders, help our people lifting their standards of living
    There are so many contradicting subjects when we review the Greek culture as oppose to ours
    The star signs for example,Aries that I am, start with 21 March & ends on 20 April
    Incidentally they happen to match our Seasonal months perfectly (Farvardin in this instance
    Is this an incident or have they actually percepted the star signs from us,before burning
    our books and burying our language,re-representing it as their own to the world as
    they have done to so many other things
    If we just google search: Yalda Night, we will see that even today,it is believed that
    Xmas was Shabe Yalda,brought forward to 25 December,because they simply could not force people to stop celebrating the Yalda Night. What a cultural theft

    Ghorbanet & Thank you again for what you are doing
    Till later
    Best Wishes
    MEHRDAD

    پاسخحذف
  6. سپیده خانبلوکیبهمن ۲۰, ۱۳۸۸

    در تمام سالهایی که به پژوهش در باره ی زبان فارسی پرداخته ام، همیشه سعی داشته ام واژه های ناب فارسی را به مردم بشناسانم، اما هیچوقت نتوانسته ام با کسانی که در باره ی پاکسازی زبان فارسی ازواژه های بیگانه تعصب نشان می دهند موافق باشم. می خواهم در تایید نظر شما و خطاب به کسانی که در این مورد تعصب دارند، به چند مورد اشاره کنم:
    1- نفوذ واژه های بیگانه به زبان فارسی موضوع تازه ای نیست. چون در تمام دوره های تاریخی زبان فارسی وجود داشته. با اینکه دگرگونی های واژگانی یک زبان شروع و پایان قطعی و مشخصی ندارد، اما به هر حال این دوره ها را به این شکل دسته بندی می کنند:
    * دردوره ی اول: (31 تا 628 هجری) واژه هایی از زبان های عربی، ترکی و یونانی وارد زبان فارسی دری شد و از طرفی، دین اسلام و فرقه های مختلف آن هم باعث شدند که این تغییرات در واژه ها به وجود بیاید، واژه ها و ترکیب هایی از رواج بیفتند؛ تغییر معنی بدهند؛ با حفظ معنی اصلی خود، معانی جدیدی بگیرند؛ یا اصلا واژه هایی نو ساخته شوند
    * در دوره ی دوم (از 628 تا 1209) واژه های مغولی و سنسکریت به زبان فارسی دری راه پیدا می کنند؛ تشیع، مذهب رسمی ایران می شود و اصطلاحات خاص آن هم به زبان فارسی نفوذ می کنند.
    * در دوره ی سوم (از 1209 هجری تا به حال 1431)، آشناشدن ایرانیان با علوم ومعارف غربی و پیدا شدن مذاهب و مکاتب مختلف تحولات چشمگیری در واژگان زبان فارسی به وجود آورد:
    -واژه ها و ترکیب هایی از رواج افتادند:( محبس، ایالت، ولایت...)؛ واژه هایی رایج شدند اما بعد از رواج افتادند: (بلدیه، فاکولته، دارالفنون، عدلیه، نظمیه...)
    -واژه هایی بیگانه (فرانسوی، روسی، انگلیسی) وارد زبان فارسی شدند، چون واژگان زبان فارسی برای بیان مفاهیم علمی مجهز نبود و ناچار به وام گیری واژه های بیگانه بود.
    -واژه ها و ترکیب های جدیدی یا ساخته شدند(فرودگاه، گرماسنج، آمپرسنج...) یا با حفظ معنی اصلی به مفاهیم جدید اطلاق شدند: (آزاده، استاد، خبرگان، پناهگاه).
    -واژه هایی هم فقط در معنی جدید به کار برده شدند:(سرهنگ، سرلشکر، دبستان، دبیرستان، فرهنگستان، سپهبد)
    2- باید این مسئله را در نظر گرفت که بعضی از واژه های ناب فارسی نمی توانند جایگزین کلمه ی عربی هم معنای خود شوند و باز همان بار معنایی مورد نظر ما را داشته باشند. در اینطور مواقع ، بهتر است که همان کلمه ی عربی رایج را به کار ببریم. وگرنه، نوشته مان خشک و رسمی خواهد شد.
    3- در ایران گونه ی گفتاری و نوشتاری یکی نیستند و اگر قرار باشد که ما واژه های ناب فارسی را همانطور که به کار بردن آنها درنوشتار توصیه می شود در گفتارهم به کار ببریم، حرف زدنمان شاید حتی مضحک به نظر برسد. فکر کنید به این گفتگو:- درود برتو، یارگرامی-درود! کی از خواب برخاستی؟ - بسیار زود؛ اندک زمانی پیش از سپیده دم!
    4-در سالهای اخیر واژه های بسیاری از طریق فرهنگستان به تصویب رسیده، اما بیشتر آنها فقط در مطبوعات و صدا و سیما، آن هم به شکلی تحمیلی به کار می روند. آیا تا به حال شنیده اید کسی واژه های "فرهنگستانی" را درگفتار روزمره به کارببرد؟ بعضی ازاین واژه های پیشنهادی اصلا بار معنایی واژه را بیان نمی کنند. مثلا بالابر. انگار آسانسور هیچکس یا هیچ باری را به پایین نمی آورد! یا پیراپزشکی که پیراشکی را به ذهن می آورد! یا کش لقمه و دورنگارو تارنگار که هیچکدام از نظر مفهوم رسا نیستند. دیگر اینکه، کلماتی که کاربرد بین المللی دارند: موبایل، پست، تلگراف، فکس و کامپیوتر، باید به شکل اصلی شان به کار بروند. واقعیت این است که خوداین آقایان هم چندان که فکر می کنید و چندان که وانمود می کنند، برای پاس داشتن زبان پارسی دغدغه ی خاطر ندارند. محض سرگرمیِ خودشان و مشغول کردن ذهن مردم این واژه ها را پیشنهاد می کنند.!
    بعد از چندین سال پژوهش به این نتیجه رسیدم که تحقق هدفی که طرفداران فارسی پاکسازی شده دارند، احتیاج به زمانی بسیار طولانی دارد و حتی میتوان گفت تحقق این امر به شکلی که آنها انتظار دارند، امکان پذیر نیست.
    از شما تشکر می کنم که به این موضوع مهم پرداختید... موفق باشید.

    پاسخحذف

Free counter and web stats