در زندگینامه مختصر الکساندر دوما اشارتی رفت برآن که اساس شهرت این رمان نویس، سهگانه یا تریلوژی زندگی دارتنیان بود که در سه تفنگدار (1844)، بیست سال بعد (1845)، و ویکونت دو براژلون یا ده سال بعد (1848) به تصویر کشید. این تریلوژی همراه با رمان مستقل مردی با نقاب آهنین، یک جا و با نام واحد سه تفنگدار در ده مجلد به فارسی ترجمه شده است. خوانندگانی چون من عاشق داستانهای تاریخی دوما، که یقین دارم کم نیستند، بهطور فطع مایلند بدانند از افراد نام برده در سه تفنگدار کدام واقعیت تاریخی دارند و کدام تنها زاده خیال نویسنده هستند. پس ترجمه و تلخیص اسنادی را که در این زمینه به انگلیسی یافتهام به این دوستداران دوما و نیز روح پرفتوح ذبیحالله منصوری تقدیم میکنم. ابتدا ملکه آن دوتریش
آن دوتریش، که در سه تفنگدار ملکه است و در ویکونت دو براژلون ملکه مادر، در واقع هرگز اتریش را ندید! راست است که مادرش مارگارت اصل اتریشی داشت و خواهر فردیناند دوم شاه بوهم محسوب میشد، پدرش اما فیلیپ سوم پادشاه اسپانیا بود. آن دوتریش چهار سال قبل از برادرش فیلیپ چهارم و به سال 1601 تولد یافت. نخستین حضور او در سه تفنگدار در سال 1625 و در بیست وچهار سالگی است
همان طور که در داستان آمده، با تفوق بیشتر لویی سیزدهم بر اوضاع دربار در سال 1617، کلیه ملازمان اسپانیایی ملکه از خدمت در دربار فرانسه مرخص شدند. تاریخ 1617 مذکور نباید موجب حیرت خواننده شود، اگر توجه کند که وصلت لوئی و آن در بیست و پنجم نوامبر 1615 به انجام رسید! بعضی تذکره نویسان نوشتهاند که این زوج خردسال از عهده وظایف همسری بر نمیآمدند. برای آن دوتریش شاداب و سرزنده، باید کسالتآور بوده باشد که لویی سیزدهم پس از ناکامی در نخستین شب وصل، چنان دلزده شد که تا چهار سال بعد تنها به بستر میرفت و به ملاقاتی کوتاه با آن دوتریش در طول روز اکتفا میکرد
آن دوتریش مخالف سرسخت ریشلیو بود و ارتباطی لجوجانه داشت با دشمنان کاردینال، و مخالفان او را به دوستی میخواند. همین هم از اسباب ادبار او بود، چرا که ریشلیو نزد لویی محبوب و مقرب بود، تا جایی که دشمن دوک، دشمن شاه دانسته میشد
اما این که لویی سیزدهم پدر فرزندان آن دوتریش نبود تا چه پایه مقرون به واقعیت تاریخی است؟ شایعاتی در افواه جریان داشت که نسب فرزندان آن دوتریش به ریشلیو یا مازارن میرسید. اما این شایعهها تنها پشتوانه سیاسی داشتند، چرا که آن دوتریش از کاردینال اول (ریشلیو) نفرت داشت، و کاردینال دوم (مازارن) تا قبل از 1637 اصلا در پاریس نبود. پس هیچ مورخ، دست کم در نسب واقعی فرزند اول آنان تردید ندارد
قسمت بعد: لویی سیزدهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر