هر وقت روزنامه های صبح را روی میز آشپزخانه شرکت می بینم، بی اختیار یاد شرکت مهاب می افتم. چرا؟ عرض می کنم
هر چه بیشتر از زمان اشتغالم در مهندسان مشاور این ور آبی می گذرد، به نتیجه های بهتری از مقایسه های نا خودآگاه با شرکتهای قدیم وطنیم می رسم. از هوش و استعداد نبوغ آمیز ادعایی ایرانی بگیر تا روشهای مدیریت و حتی مسائل جنبی. هر روز از ساعت 7 صبح دست کم چهار صبح نامه معتبر ونکوور روی میز آشپزخانه شرکت است، تا بچه ها در ساعتهای قهوه و ناهار بخوانند. اما، به خاطر می آورم اولی که به شرکت مهاب رفتم، حوالی 1376، هر کس می خواست، به روزنامه ای شرکت پول می داد تا برایش روزنامه بیاورد، و البته آن موقع فقط ایران و همشهری منتشر می شد و انتخاب دیگری در کار نبود. تا یک روز که هر چه به ظهر نزدیک شدیم از روزنامه خبری نبود که نبود. و روز های بعد هم
بعدها معلوم شد که مدیران ارشد به نگهبانی دستور داده اند که روزنامه به اشخاص فروخته نشود، چنان که چند روز بعد اعلانها به در و دیوار زده شد که روزنامه خواندن در شرکت ممنوع است. همان مدیران نالایق و بی سوادی که در همه شرکتهای دولتی و نیمه دولتی فراوانند. جالب آن است که در مملکت گل و بلبل همه کار به شیوه پلیسی - جنایی انجام می شود. هرگز به فکر (فکر؟) حضرات نمی رسد که در اعلان بگویند تقاضا می شود ازخواندن روزنامه در ساعت کار خودداری شود، یک باره چشمه را از بیخ و بن می خشکانند. می توانم مجسم کنم که آقایان در جلسه نشسته اند و در فکر چاره، که ناگهان یکی از نوابغ با لبخندی بر لب می فرماید که اورکا، یافتم، به روزنامه ای بگویید از فردا نیاید
این تداعی معانی هم عجب داستانی است، باز یادم به مأموران راهنمایی افتاد که پشت درخت قایم می شدند تا اگر از جای ممنوع رفتی برگهای جریمه شان را مصرف کنند! راهنمایی در کار نبود و نیست
تا گریبانم نگیرید در دو مورد، خود توضیح دهم. اول نگویید قرار نبود این یادداشتها سیاسی باشند؛ نیستند، اینها مسائل اجتماعی - فرهنگی هستند، بی تردید. دوم، دوستان به یادگار مانده از دوران مهاب ایراد نکنند که یکی از آنان که بی سواد و نا لایق می خوانی سالهاست فوت کرده و روا نیست از رفتگان گفتن. به باورم این هم خود از گرفتاریهای فرهنگی است، که سارقان هم در مجلس تذکار و ختم، عاشقان خاندان عصمت می شوند به روایت واعظان
از روشهای کاری و محیط کار در این کشور بیشتر خواهم نوشت
na, mesle einke ghesmat man nist einja farsi benevisam.bashe. eibi nadare be ghole khodemo " penglishi" neveshtan ham alami dare. va ama az rooz name khandan o rooz name dashtan che begoyag ke dar anja ke midani dir zamanist ke hame rozi name meinevisand o minevisand.afsos, kheili delam tang mishavad az neveshtan einjor harf ha. vali hamin ke mibini aghebat ma shode. delam mikhast parvaz ra emtehan mikardam. kash an ra be khater seporde bodam.kash az yadash naborde bodam.
پاسخحذفalbate faramoush nashavad ke einha harf haye ghorbaaaaaaaaaat nist. ke man dar vatanam niz gharibam.