قسمت دوم موسیقی دهه پنجاه را در مجله هارمونی تاک منتشر کردم. شرح مبسوطی است از اولین اجرای سنفونی نهم در ایران در سال پنجاه وپنج. اگر مایلید بخوانید لطفا
شهریور ۱۳، ۱۳۸۹
مرداد ۱۳، ۱۳۸۹
کلاسیک لب آب
پریروز، از مجموعه فستیوال هارمونی آرت، یک گروه کوارتت دوبل (اگر بتوان چنین گفت)، یعنی دو ویولن اول، دو ویولن دوم، دو ویولا، و دو ویولنسل برنامه داشتند لب آب
خوش صدا نبود گروه. ولی اگر این دو ساعت را از خیر فالش و ژوست و جمله بندی و ایراد گیری میگذشتی، فقط به موسیقی زیبا گوش میسپردی، وه که چه قشنگ بود برنامه، عالی
عکسهای بیشتر از این برنامه را در فتوبلاگم ببینید
مرداد ۱۱، ۱۳۸۹
نمایشنامه طنز
جوانکی که با بنده سر مزاح دارد، بیکار است طفلک گویا، منتظر است مطلبی از من منتشر شود در نشریه هارمونی تاک، بپرد وسط و کامنتی بگذارد، خودش را مطرح کند باربط یا بیربط. عیب ندارد، جوان است و جویای نام
این بار مثل همه کممایگان از بزرگتر از خود مایه گذاشته، برای این که بگوید موسیقی کلاسیک جایی در بین مردم ندارد، نقلی کرده قولی را از بزرگان موسیقی، به این مضمون که "... در آن زمان ما دانشجو بودیم و برای اجرای هر کنسرت حتما در تالار وحدت حضور داشتیم. در یکی از کنسرتها، من دربین برنامه سالن را ترک کردم، بیرون از تالار هوا تاریک بود، زنی همراه با دو بچه که مشخص بود از قریه ای یا جایی دور آمده بود، با حسرتی عجیب به ساختمان تالار نگاه می کرد. تا مرا دید، پشت یک درخت پنهان شد. احساس حقارتی دراین جریان نهفته بود که من باخود گفتم این موسیقی در جامعه ما به هیچ وجه جایگاه مردمی ندارد..." پاسخش دادم همان جا، ببینید اگر حوصله داشتید. اما این کامنت فکاهی سوژهام داد برای یک مطلب طنز بعد از سالها که ننوشتهام. گفت که چشم آهو رغبت صید میآورد در صیاد. نمایشنامهای راست شد بر قلم، کوتاه
این بار مثل همه کممایگان از بزرگتر از خود مایه گذاشته، برای این که بگوید موسیقی کلاسیک جایی در بین مردم ندارد، نقلی کرده قولی را از بزرگان موسیقی، به این مضمون که "... در آن زمان ما دانشجو بودیم و برای اجرای هر کنسرت حتما در تالار وحدت حضور داشتیم. در یکی از کنسرتها، من دربین برنامه سالن را ترک کردم، بیرون از تالار هوا تاریک بود، زنی همراه با دو بچه که مشخص بود از قریه ای یا جایی دور آمده بود، با حسرتی عجیب به ساختمان تالار نگاه می کرد. تا مرا دید، پشت یک درخت پنهان شد. احساس حقارتی دراین جریان نهفته بود که من باخود گفتم این موسیقی در جامعه ما به هیچ وجه جایگاه مردمی ندارد..." پاسخش دادم همان جا، ببینید اگر حوصله داشتید. اما این کامنت فکاهی سوژهام داد برای یک مطلب طنز بعد از سالها که ننوشتهام. گفت که چشم آهو رغبت صید میآورد در صیاد. نمایشنامهای راست شد بر قلم، کوتاه
نمایشنامه ناموسی در دو پرده
آرتیستها: بابک، نادر، زن رهگذر، دون ژوزه، کارمن، گروه کر
تهران، قرن بیستم میلادی
رژیسور فاریا پیربازاری
پرده اول
شب، داخلی
پرده بالا میرود. تماشاخانهای دیده میشود که بر صحنهاش اپرایی در حال اجراست
دون ژوزه: این کارخانه سیگار برایت کار نخواهد شد ای کارمنسیتا. بیا با هم فرار کنیم دردت به جانم
کارمن: با بزرگتر از تو نرفتم، تو که گروهبانی بیشتر نیستی جوجه
ناگهان در صف تماشاچیان یک نفر از جا میجهد
نادر: بابک! دیگر نمیتوانم تحمل کنم. گفتم این همه چایی به نافم نبند پسر، وسط نمایش کار خراب میشود. گوش نکردی... ببخشید... ببخشید
با زحمت از جلوی تماشاگران رد میشود. فشار آن قدر زیاد شده که چشمش جایی را نمیبیند. از تالار بیرون میدود
سوت و کف تماشاچیان... پرده میافتد
پرده دوم
شب، خارجی
پرده بالا میرود. در تاریکای زلال خیابان ارفع، نادر با چشمهای از حدفه بیرون زده میپرد وسط خیابان
نادر: آه چه میبینم... این چنرنتولاست با آن دو طفل معصوم. پنهان نشو سیاهی
رعد میغرد و برق میزند
نادر: بابک کجایی تا ببینی که این موسیقی مردمی نیست
گروه کر: چرا نیست؟... چرا نیست
نادر: مگر نمیبینید این زن را که از قریه آمده
بابک: اوف بر تو ای موسیقی کلاسیک... اوف بر تو ای اپرا... تویی که قریه آفریدی... تویی که فقر آفریدی
زن ناشناس پشت درخت پنهان میشود
زن رهگذر: بچهها فرار کنیم، این مرد تعادل درستی ندارد. گفتیم از اینجا به شاهرضا برویم برایتان کت وشلوار بخرم... اسیر این مرد شدهایم... برویم... برویم
گروه کر: برویم... برویم
نادر: این موسیقی مردمی نیست... این موسیقی مردمی نیست
گروه کر: برویم... برویم
پرده میافتد
مرداد ۰۹، ۱۳۸۹
جشنواره هارمونی آرت
این فستیوال هر سال از آخرین جمعه ماه ژوئیه آغاز میشود و ده روز، تا یکشنبه هفته بعدش ادامه دارد. هر شب چندین گروه موسیقی در سه پارک کنار آب برنامه دارند. به اضافه سخنرانیهای هنری در طول روز، و دو سه شب هم پخش فیلم در پارک. همه رایگان برای همه اهالی وست ونکوور
گروه کمند که چهار سال پیش برنامه بیمزه و کسل کنندهای داشت در این فستیوال، امسال با نام جدید کرشمه برنامه خواهد داشت، شنبه آینده. امیدوارم شور و شری داشته باشد برنامهشان در خور نام کرشمه
مرداد ۰۶، ۱۳۸۹
موسیقی دهه پنجاه
شروع کردهام به نوشتن خاطراتم از موسیقی در دهه پنجاه. اگر دوست دارید در مجله هارمونی تاک بخوانید
تیر ۱۶، ۱۳۸۹
لمهای مولووا
ویکتوریا مولووا توصیههایی دارد برای نواختن پارتیتاها و سوناتهای باخ. در نشریه هارمونی تاک ترجمهاش کردهام، بخوانید لطفا، خالی از لطف نیست
تیر ۱۳، ۱۳۸۹
ویکتوریا مولووا
جدیدترین مطلبی که برای نشریه اینترنتی هارمونی تاک نوشتهام در مورد ویکتوریا مولووا، ویولنیست روسی است. اگر مایلید اینجا ببینیدش
به طور معترضه، قبلا در این گونه موارد میگفتم "آخرین مطلبی که نوشتهام..."، یکی از دوستان تذکر داد آخرین غلط است، مگر آن که خدای ناکرده قصد فوت داشته باشم، یا قصد قطع همکاری با نشریه. نکته ظریفی است، ممنونم از آن دوست
اشتراک در:
پستها (Atom)